سلسله داستان‌های مهاجرت به کانادا – استماع دادرسی پرونده‌های پناهندگی – قسمت اول

سلسله داستان‌های مهاجرت به کانادا - استماع دادرسی پرونده‌های پناهندگی - قسمت اول

دکتر امیرحسین توفیق – ونکوور

برای حدود ۹۰ درصد متقاضیانی که در داخل خاک کانادا درخواست پناهندگی می‌دهند، حدود یک‌سال پس از ارسال درخواست پناهندگی‌شان، جلسه‌ای در بخش محافظت از پناهندگان با حضور متقاضی و همراهان، برای شنیدن دفاعیاتشان تشکیل می‌شود. عضو این بخش که پرونده را بررسی کرده است، در مورد قبولی یا مردودی پرونده تصمیم‌گیری می‌کند.

در صورتی که عضو بخش محافظت از پناهندگان، بنا به‌هر دلیلی، ادعای متقاضی را برای درخواست حمایت از دولت کانادا قابل‌قبول نداند، متقاضی این امکان را دارد که درخواست فرجام‌خواهی بدهد.

در زمان ارسال درخواست فرجام‌خواهی، متقاضی این امکان را دارد تا مستندات جدیدی ارائه دهد، اما عضو بخش تجدیدنظر، حق قبول‌نکردن مستندات جدید را دارد. لذا، جلسهٔ استماع دادرسی، بسیار مهم بوده و شرایط متقاضی در صورت ارسال دادخواست به بخش تجدیدنظر، امکان دارد پیچیده شود. به همین دلیل، متقاضی برای جلسهٔ بخش حفاظت از پناهندگان، می‌بایستی آمادگی لازم را داشته باشد.

احمد در اوایل سال ۲۰۲۰، با ویزای توریستی‌ای که چندین سال قبل، گرفته‌ بود، وارد کانادا شد و به‌دلیل مشکلاتی که در سال ۲۰۱۹، برایش ایجاد شده بود، از دولت کانادا درخواست پناهندگی کرد.

احمد به‌دلیل عدم آشنایی با روند کار، در مشورت با دوستانش، با وکیلی کانادایی آشنا شد و در زمان حضور اولیه در دفتر وکیل چون به زبان انگلیسی آشنایی نداشت، با یکی از دوستانش در دفتر او حضور به‌هم رساند تا دوستش در نقش مترجم احمد را همراهی کند.

«آقای احمد، لطفاً مد نظر داشته باشید که تمام آنچه در دفتر بنده و جلسات بعد و در زمان دادرسی مطرح می‌شود، کاملاً محرمانه است و شما در روز دادرسی، می‌توانید از مترجم رسمی دولت استفاده کنید. اما تا آن زمان و برای آماده‌سازی پروندهٔ شما، نظر به اینکه با زبان انگلیسی آشنایی ندارید و بنده هم زبان فارسی را بلد نیستم، می‌توانید برای انجام امور کاری خود، یک مترجم رسمی را استخدام کنید؛ مترجمانی که همهٔ آن‌ها قسم‌خورده‌اند و با محرمانه‌بودن کل مراحل آشنایند.»

«آیا امکانش هست از دوستم که امروز با من آمده، خواهش کنم مرا همراهی کند؟»

«مشکلی نیست. اگر خودتان با این کار راحت‌اید، از طرف من اشکالی ندارد. فقط مورد قانونی را به شما گوشزد کردم.»

«ممنونم. دوست من کاملاً بر آنچه به من گذشته واقف است و من ترجیح می‌دهم او مرا تا روز جلسهٔ دادرسی که مترجم دارم، همراهی کند و او هم قبول کرده است.»

جملات بالا، در اولین جلسهٔ حضور احمد در دفتر وکیل تبادل شد و دوست احمد هم ترجمه را بر عهده داشت.

«بسیار خب، پس شما لطفاً موضوع درخواست پناهندگی خودتان را بنویسید و یک مترجم رسمی آن را برایتان ترجمه کند و سپس فرم «مبنای ادعا» را برایتان آماده کند و پس از گرفتن امضا در بخش مربوطه از شما، خودش هم آن را امضا کند.»

«آیا این کار را دوست من می‌تواند انجام دهد یا حتماً باید مترجم انجام دهد و آیا خودم می‌توانم بدون نیاز به شخصی آن را آماده کنم؟»

«ایشان هم می‌تواند انجام دهد و بخش مربوطه را امضا کند. اما چون اعلام می‌کنید که مترجم برای روز دادگاه نیاز دارید، خودتان نباید بنویسید و حتماً باید شخصی برای شما ترجمه‌اش را انجام داده باشد.»

احمد به فارسی با دوستش مشورت کرد و نهایتاً قرار شد، او ادعایش را به فارسی بنویسد و دوستش هم آن را ترجمه و فرم «مبنای ادعا» را آماده کند.

وکیل در خاتمهٔ صحبت‌هایش چند نکته را برای احمد یادآوری کرد:

«فراموش نکنید که برای هر آنچه در متن ادعایتان عنوان می‌کنید، باید مستندات لازم را هم ارائه کنید. از طرفی، هر آنچه را که هست، مطرح کنید تا در روز جلسهٔ دادرسی مجبور نشوید مواردی را طرح کنید که قبلاً در متن ادعایتان عنوان نکرده باشید. چرا که عضو بخش، از شما خواهد پرسید که چرا قبلاً و در «مبنای ادعا»، آن موارد را مطرح نکرده‌اید.»

احمد پس از کمی فکرکردن، پرسید:

«آیا محدودیت تعداد کلمه در متن ادعا وجود دارد؟»

وکیل با لبخندی پاسخ داد:

«خیر، اصلاً محدودیتی وجود ندارد و شما می‌توانید ده‌ها صفحه هم بنویسید که البته زحمت دوست شما برای ترجمه بیشتر خواهد شد.»

احمد و دوستش هم لبخندی زدند و پس از خداحافظی از دفتر وکیل خارج شدند تا پرونده را آماده کنند و مجدداً بازگردند.

حدود دو هفتهٔ بعد، احمد با کمک دوستش فرم «مبنای ادعا» را آماده کرد و با دیگر مدارک به دفتر وکیل آمدند. وکیل پس از مرور کلیهٔ فرم‌ها و مدارک، پروندهٔ احمد را برای درخواست حمایت از دولت کانادا به‌عنوان پناهنده، ارسال کرد.

حدود یک‌سال از زمان ارسال پروندهٔ درخواست پناهندگی احمد گذشته بود و احمد هم پس از طی مراحل ابتدایی و گرفتن مجوز کار، برای ادارهٔ زندگی مشغول کار شده بود. یک روز از دفتر وکیل با احمد تماس گرفته شد. وکیلش به او گفت: «جلسهٔ دادرسی و استماع ادعای پناهندگی‌ شما مشخص شده است و من در حال آماده‌سازی لایحهٔ دفاعیهٔ خودم هستم. لطفاً اگر غیر از مدارک تحویل داده‌شده تا الان، مدرک جدید دیگری هم دارید، بیاورید تا لایحهٔ دفاعیه را در زمان مقرر، ارسال کنم.»

«نه، مدرک دیگری ندارم. همهٔ آنچه که داشتم و ادعایم را اثبات می‌کرد، به‌مرور برایتان آورده‌ام. چیز دیگری نیست.»

وکیل پس از کمی تأمل و بررسی مستندات پرونده گفت:

«بسیار خب، قبل از ارسال لایحهٔ دفاعیه، از شما می‌خواهم که یک‌بار دیگر در دفتر من حاضر شوید تا کل پرونده و مستندات آن را با هم مرور کنیم و سپس آن را به بخش حمایت از پناهندگان ارسال کنم. از طرفی، چند جلسه هم برای شما برای آمادگی جلسهٔ استماع دادرسی، تنظیم می‌کنم تا در دفتر بنده حاضر شوید و کل مراحل دادرسی و آنچه را که باید یا نباید مطرح شود، با شما کار کنم. با توجه به اینکه جلسهٔ استماع دادرسی شما حدوداً یک ماه‌و‌نیم دیگر است، از الان سه جلسه‌ای را که می‌گویم لطفاً یادداشت کنید تا در دفتر من حاضر شوید.»

وکیل احمد، سه جلسه برای آمادگی دادرسی در هفتهٔ آخر پیش از جلسهٔ دادرسی تنظیم کرد و از احمد هم خواست تا «مبنای ادعا»ی خودش را به‌طور کامل مطالعه کند و با آمادگی کامل در زمان‌های اعلام‌شده در دفترش حضور یابد.

قسمت بعدی این مطلب را در اینجا بخوانید

ارسال دیدگاه